خانه عناوین مطالب تماس با من

تارنمای تنهایی یوسف

تارنمای تنهایی یوسف

درباره من

من برای سالها می نویسم...سالها بعد که چشمان تو عاشق می شود ادامه...

پیوندها

  • عشق الکی
  • آلفرد
  • من او
  • خلوتگاه من
  • آینده ی فراموش شده

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • با ارز معذرت
  • درد
  • بیا با هم باشیم
  • دنیا...
  • عشق چیست ؟
  • به نام خدا
  • بالاتر
  • درد دل با دلم
  • تنها تو را میخواهم
  • وقتی که خاکم می کنن

بایگانی

  • خرداد 1388 2
  • آبان 1386 1
  • شهریور 1386 4
  • مرداد 1386 10
  • تیر 1386 10

آمار : 18821 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • با ارز معذرت یکشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1388 21:24
    با عرض معذرت می خوام نامه هاتو پاره کنم که از دلم بیرون بری قلبتو آواره کنم با ارز معذرت می خوام یه حرفی به تو بزنم فکر نکنی دارم نصیحت می کنم یا حرف بی خود می زنم می خوام بگم من اومدم که عشقمو پس بگیرم این بهتره تا کنج غربت بمیرم یادت میاد خواستی به من نفرت و ثابت بکنی بی خبر از اینکه داری قلبم و عاشق می کنی اما دیگه...
  • درد یکشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1388 21:18
    درد را از هر طرف بخوانی درد است
  • بیا با هم باشیم چهارشنبه 9 آبان‌ماه سال 1386 12:29
    بیا با هم باشیم بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم ، با دل باشیم... بیا من و تو برای هم باشیم و با عشق هم زندگی کنیم... با عشق تو زندگی میکنم ، با تو نفس میکشم و با تو عاشقترینم! عزیزم بیا تا در آن چشمان زیبایت نگاه کن، درون چشمهایت یک دنیا عشق میبینم! درون چشمهایت فرداهای زیبای با تو بودن را می بینم! بیا برای هم باشیم ،...
  • دنیا... یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 12:30
    دنیا این جوریه دیگه : اگه گریه کنی میگن کم آوردی ، اگه بخندی میگن دیوونست ، اگه دل ببندی تنهات میزارن ، اگه عاشق بشی دلت رو میشکنن ، با این حال باید لحظه ای را گریست ، دمی را خندید ، ساعتی را دل بست و عمری را عاشقانه زیست ..
  • عشق چیست ؟ یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 12:26
    از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست ؟ گفت : عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود . از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست ؟ گفت : عشق تنها کلمه ای هست که ماضی و مضارع ندارد . از استاد زیست پرسیدند عشق چیست ؟ گفت : عشق تنها میکروبی هست که از راه چشم وارد می شود .
  • به نام خدا یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 12:25
    غصه می خوردم کفش ندارم یکی را دیدم پا ندارد
  • بالاتر یکشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1386 12:24
    آدم ها هر چقدر بالا تر می روند ، ریزبین تر می شوند .
  • درد دل با دلم یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 21:06
    آرام باش ای دل شکسته خورده ام ، می دانم که غم بزرگی داری و این روزها حوصله ما را نداری ! می دانم که در غم از دست دادن عشق به عزا نشسته ای ! آرام باش که زندگی ارزش اینهمه غم و غصه را ندارد! می دانم که از درد تنهایی نایی نداری و دیگر غروری نیز درونت نمانده بی خیال باش و مثل او هیچ غمی نداشته باش ! ای دل بی طاقتم او رفت...
  • تنها تو را میخواهم یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 21:02
    بدون تو این زندگی را نمیخواهم ، بعد از تو عاشقی را بی معنا می دانم! گفته بودم که تو اولین و آخرینی ، ای سرآغازم من پایان را نمیخواهم! می دانی که چقدر دوستت دارم؟ بدان و باور داشته باش که یک دنیا دوستت دارم! این حرفهایم شعار نیست ، دل می گوید و من نیز حرف دلم را مینویسم! بدون تو این دنیا را نمیخواهم ای دنیای من! حالا...
  • وقتی که خاکم می کنن سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 12:17
    در خاک به دنبال چه می گشتم... استخوان پوسیده...؟ لب های خشکیده...؟ نعشه گندیده...!!!
  • یوسفم سه‌شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1386 10:50
    یوسفم بستم دگر بار سفر یوسفم کنعان نمیخواهم دگر بر ذلیخایی دگر دل دلده ام از هوای عشق تو افتاده ام از هوای عشق تو افتاده ام در دل افسانه ها جانانه ام را یافتم آتشی بودم من و پروانه ام را یافتم ای که از ما دل بریدی و به دنیا باختی رفتی و با رفتنت دنیای ما را ساختی ای خدای دل ببین اکنون به کفر افتاده ام من ذلیخایی دگر...
  • فرصت یکشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1386 19:44
    اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نا محدود می شود
  • عشق چیست ؟ شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1386 14:36
    صمیمیت,شور و هیجان و تعهد Love = Intimacy + Passion + Commitment شور و هیجان: :passion از احساس و عا طفه انسانی نشات می گیرد.تمایل و جذبه ای که احساس را در گیر می کندو انسان احساس نزدیکی روحی و روانی با دیگری را تجربه می نماید.شور و هیجان ,در واقع تجربه یکسان گونه دو نفر در باب تمایلات عاطفی و احساسی نسبت به یکدیگر...
  • آرزوی مرگ پنج‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1386 14:22
    آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد ... آرزوی مرگ کردم ، مرگ هم یادم نکرد
  • دلتنگی چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 18:47
    خاطره هات که زیاد میشن به تعداد عکسای روی دیوار اتاقت اضافه میشه اما همیشه دلت واسه کسی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو بزنی به دیوار....
  • وصیت نامه چهارشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1386 18:43
    وقتی که خاکم می کنن، بهش بگین پیشم نیاد بگید که رفت مسافرت، بگید شماره ای نداد یه جور بگین که آخرش، از حرفهاتون هول نکنه طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه دونه به دونه عکسهامو، بردارید آتیش بزنید هر چی که خاطره دارم، برید و از بیخ بکنید نزارید از اسم من هم، یه کلمه جا بمونه نمی خوام هیچ وقت تنم و توی گورم بلرزونه...
  • یک بار گوش کنیم به این پند چی میشه! دوشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1386 17:02
    حکیمی به فرزندش گفت: هزار پند آموخته ام که از آن چهارصد پند برگزیده ام و از آن میان هشت از آن برگزیده ام: دو چیز را فراموش مکن اول خدا را دوم مرگ را. دو چیز را فراموش کن اول کسی که به تو بدی کرده دوم کسی که به او نیکی کردی. و به خانه ای که وارد شدی چشمت را نگه دار. به مجلسی که وارد شدی زبانت را نگه دار. به سفره ای که...
  • روز کیفر یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 17:06
    با تمام خشم خویش با تمام نفرت دیوانه وار خویش می کشم فریاد: ای جلاد! ننگت باد! بشنو ای جلاد! می رسد آخر روز دیگرگون: روز کیفر روز کین خواهی روز بار آوردن این شوره زار خون. و خروش خلق هنگامی که می پیچد چون طنین رعد از آفاق تا آفاق چه دلاویزست!
  • ماتم یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 17:02
    و چه محتاجم من به هوایی دیگر به فراموش شدن به صدایی مرموز به نوایی در سوز به یک دو بیت از خیام که رهایم کند از ماتم ایام
  • سیب یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 16:59
    تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم! باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گاه تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا...؟ خانه ی...
  • من صبورم اما یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 16:56
    من صبورم اما... به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم من صبورم اما... چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! وبه یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم من صبورم اما... بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک...
  • زندگی چی سخته؟ یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 16:48
    نمی دانم چرا این گونه هست؟ وقتی نگاه عاشق کسی به توست می بینی اما،دلت بسته به مهر دیگری است. بی اعتنا می گذری وعاشقانه به کسی می نگری... که دلش پیش تو نیست ... میدونی تو زندگی چی سخته؟ این که طرف مقابلت ندونه تو براش می میری میدونی تو زندگی چی سخته؟ این که همه بدونن عاشقی و طرف مقابل ندونه میدونی تو زندگی چی سخته؟ این...
  • نشانی من یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 16:44
    من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار، به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی
  • مرگ یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 16:14
    جانی برای مرگ مرگی برای مرگ مرگی برای یاد یادی برای سنگ این بود زندگی
  • خدا آنجا نیست،همینجاست شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 18:36
    آنکس که چشم دارد خواهد دید و آنکس که گوش دارد خواهد شنید و آنکس که قلب دارد احساس خواهد کرد که: خدا آنجا نیست،همینجاست... بعدا نیست،همین حالاست... غریبه نیست آشناست ... گاهی نیست،همیشگیست... دور نیست،نزدیکست... بودنش از این جهت نیست که تنها امیر تو باشد ، آمده است که محبوب تو باشد خداییش از آن جهت نیست که تو تنها گاه...
  • الهی در این ماه... شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 18:11
    با صدای الله‌اکبر شروع شد... وای چه حسی بود... یه رجب دیگه و یه مهمونی دیگه ... روی سجاده نشستم دیدم، بله مهمونی شروع شده ولی من... تردید داشتم برای شرکت،‌ سجاده پهن بود،‌منم مثل این یتیما زانوی غم بغل گرفته بود، مثل بچه‌ای که با پدرش قهر می‌کنه با اینکه می‌دونه مقصر اما منتظرکه دست نوازش پدر به سراغش بیاد... خیره...
  • وصیت نامه جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 12:40
    (( وصیت نامه )) اگر کسی از وصیت نامه ی من بوی مرگ را بشنود و رنگ خوش زندگی را در آن نبیند باید به خود ، مرگِ اهداف و آمالم را تسلیت بگویم. ___________________________________ بسم الله الرحمن الرحیم یا حیاً قبل کل حی و یا حیاً بعد کل حی و یا حیاً حین لاحی یا محیی الموتی و ممیت الاحیاء خدایا تو می دانی آن نیستم که...