عشق چیست ؟

صمیمیت,شور و هیجان و تعهد
Love = Intimacy + Passion + Commitment

شور و هیجان:
:passion

از احساس و عا طفه انسانی نشات می گیرد.تمایل و جذبه ای که احساس را در گیر می کندو انسان احساس نزدیکی روحی و روانی با دیگری را تجربه می نماید.شور و هیجان ,در واقع تجربه یکسان گونه دو نفر در باب تمایلات عاطفی و احساسی نسبت به یکدیگر است که به صورت لبخندها,شادی ها,بی تفاوتیها ,حسرت ها,غمها و دلخوریها  تبلور می یابد.

صمیمیت:
:intimacy

از دو پایه عقل و احساس ریشه می گیرد .صمیمیت را می توان همگونی و تجانس با دیگری دانست که عقل ,تفکر و اندیشه بر ان صحه می گذاردو جاری شدن احساس را مشروعیت  می بخشد.در اینجا شاهد امیزه ای زیبا از عقل و احساس هستیم. اشتراک کار امد عقل و احساس.

تعهد:
:commitment

احساس انجام وظیفه نسبت به دیگریست.ادمی خویش را ملزم به انجام امور,تکالیف و وظایفی می داند که منجر به بهینه شدن شرایط برای دیگری گردد.تعهد در واقع احساس ضرورت  تلاش و کوشش برای بهتر شدن شرایط دیگریست.

در واقع "عشق" در جامعه شناسی یعنی آن ارتباط اجتماعی که در همان حال که چهره و قیافه دیگری از شور و هیجان بر می انگیرد, عقل به همگونی شخصیت ها مهر تایید زند و ضرورت التزام فراهم سازی شرایط مطلوب برای رشد طرفین, در آن ارتباط احساسی جریان یابد.

در بسیاری روابط ما شاهد تبلور یک یا دو تا از ویژگیهای مطرح شده به طور مجزا هستیم که متاسفانه به خطا عشق گفته شده اند.

آرزوی مرگ

آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد ... آرزوی مرگ کردم ، مرگ هم یادم نکرد

دلتنگی

خاطره هات که زیاد میشن
به تعداد عکسای روی دیوار اتاقت اضافه میشه
اما
همیشه دلت واسه کسی تنگ میشه
که
نمیتونی عکسشو بزنی به دیوار....

وصیت نامه

وقتی که خاکم می کنن، بهش بگین پیشم نیاد
بگید که رفت مسافرت، بگید شماره ای نداد
یه جور بگین که آخرش، از حرفهاتون هول نکنه
طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه
دونه به دونه عکسهامو، بردارید آتیش بزنید
هر چی که خاطره دارم، برید و از بیخ بکنید
نزارید از اسم من هم، یه کلمه جا بمونه
نمی خوام هیچ وقت تنم و توی گورم بلرزونه
برو آتیش به قلب من نزن، بزار نگاهت از یادم بره
بزار واسه همیشه قلب من، چال بشه با من کلی خاطره
برو نمی خوام ببینی خونه من خالی شده
همدم من به جای تو ریگ های پوشالی شده
اون که می گفت می مرد برات، دیدی راست راستی مرد
رفت و همه خاطره اش هم، به خاطرت برداشت وبرد
بهش بگید نشست به پات، بهش بگید نیومدی
بگین هنوز دوستت داره با اینکه قیدشو زدی
نشونی قبر منو بهش ندین، خوب می دونه
میاد جای همیشگی سر قرار تو رودخونه
می خوام رو سنگ قبرم این باشه
می خوام رو سنگ قبرم این باشه:
طلوعی که خیلی غم انگیز بود
قشنگ ترین خاطره عمرم
غروبی که خیلی دل انگیز شد
رو سنگ قبرم بنویس
روزی اومد با امید آخر
ولی حالا بدرقه راهش
داغی که موندش رو دل مادر