وصیت نامه

وقتی که خاکم می کنن، بهش بگین پیشم نیاد
بگید که رفت مسافرت، بگید شماره ای نداد
یه جور بگین که آخرش، از حرفهاتون هول نکنه
طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه
دونه به دونه عکسهامو، بردارید آتیش بزنید
هر چی که خاطره دارم، برید و از بیخ بکنید
نزارید از اسم من هم، یه کلمه جا بمونه
نمی خوام هیچ وقت تنم و توی گورم بلرزونه
برو آتیش به قلب من نزن، بزار نگاهت از یادم بره
بزار واسه همیشه قلب من، چال بشه با من کلی خاطره
برو نمی خوام ببینی خونه من خالی شده
همدم من به جای تو ریگ های پوشالی شده
اون که می گفت می مرد برات، دیدی راست راستی مرد
رفت و همه خاطره اش هم، به خاطرت برداشت وبرد
بهش بگید نشست به پات، بهش بگید نیومدی
بگین هنوز دوستت داره با اینکه قیدشو زدی
نشونی قبر منو بهش ندین، خوب می دونه
میاد جای همیشگی سر قرار تو رودخونه
می خوام رو سنگ قبرم این باشه
می خوام رو سنگ قبرم این باشه:
طلوعی که خیلی غم انگیز بود
قشنگ ترین خاطره عمرم
غروبی که خیلی دل انگیز شد
رو سنگ قبرم بنویس
روزی اومد با امید آخر
ولی حالا بدرقه راهش
داغی که موندش رو دل مادر

یک بار گوش کنیم به این پند چی میشه!

حکیمی به فرزندش گفت:

هزار پند آموخته ام که از آن چهارصد پند برگزیده ام و از آن میان هشت از آن برگزیده ام:

دو  چیز را فراموش مکن اول خدا را دوم مرگ را.

دو چیز را فراموش کن اول کسی که به تو بدی کرده دوم کسی که به او نیکی کردی.

و

به خانه ای که وارد شدی چشمت را نگه دار.

به مجلسی که وارد شدی زبانت را نگه دار.

به سفره ای که وارد شدی شکمت را نگه دار.

و به نماز که ایستادی دلت را نگه دار.